فاوا و آموزش

فاوا و آموزش
 
فناوری و اطلاع رسانی در آموزش
Design by : NazTarin


نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

خبرنامه وب سایت:





ارتباط گرایی: نظریه آموزش و یادگیری در عصر دیجیتال

 

طی 40 سال قبل کسانی که به دنبال دانش و یادگیری بودند، دوره مدرسه را تکمیل کرده و به سادگی به مشاغلی وارد می‌شدند که تمام طول عمر شان صرف آن می شد .. توسعه اطلاعات به کندی صورت می‌گرفت و عمر اطلاعات به چندین دهه می‌رسید. امروزه کلیه اصول زیربنایی تغییر کرده است. اطلاعات به صورت نمایی رشد کرده و در بسیاری از زمینه‌ها، دوره آن در قالب ماه و سال ارزیابی می‌شود. یکی از فاکتورهای موثر، کوچک کردن نیمه عمر اطلاعات است. نیمه عمر اطلاعات، گستره زمانی است که از زمان حصول اطلاعات تا قطعی شدن آن را پوشش می‌دهد. واژه نیمه اکنون معنای 10 سال قبل را ندارد. میزان اطلاعات جهان در طی 10 سال قبل دوبرابر شده است و طبق گفته اتحادیه استاد و آموزش آمریکا در هر 18 ماه دوبرابر می‌شود. جهت مبارزه با کوچک شدن نیمه عمر اطلاعات، سازمانها نیز ملزم به توسعه شیوه‌های جدیدی جهت کاربری دستورالعملها شده‌اند.

ارتباط گرایی: تئوری یادگیری و آموزش در عصر دیجیتال

رفتارگرایی، شناخت گرایی و ساختار گرایی سه  تئوری گسترده یادگیری است که در ایجاد محیط ساختاری مدنظر قرار می‌گیرد. با این وجود، چنین تئوری‌هایی در زمانی شکل گرفته است که یادگیری تحت تأثیر تکنولوژی نبوده است.

در طی 20سال گذشته، تکنولوژی چگونگی حیات، ارتباط و یادگیری را به شکل جدیدی سازماندهی کرده است. نیازها و تئوری‌های یادگیری که اصول و فرآیندهای یادگیری را توصیف می‌کنند، باید انعکاس دهنده محیط اجتماعی و زیر بنایی باشد. ویل (vail)  تأکید کرده است که یادگیری باید مسیری برای زندگی باشد، مجموعه‌ای از دیدگاهها و عملکردهای افراد و گروه‌هایی که از آن در جهت خلق شگفتی، رخدادهای جسورانه کمک می‌گیرند.

طی 40 سال قبل کسانی که به دنبال دانش و یادگیری بودند، دوره مدرسه را تکمیل کرده و به سادگی به مشاغلی وارد می‌شدند که تمام طول عمر شان صرف آن می شد .. توسعه اطلاعات به کندی صورت می‌گرفت و عمر اطلاعات به چندین دهه می‌رسید. امروزه کلیه اصول زیربنایی تغییر کرده است. اطلاعات به صورت نمایی رشد کرده و در بسیاری از زمینه‌ها، دوره آن در قالب ماه و سال ارزیابی می‌شود. یکی از فاکتورهای موثر، کوچک کردن نیمه عمر اطلاعات است. نیمه عمر اطلاعات، گستره زمانی است که از زمان حصول اطلاعات تا قطعی شدن آن را پوشش می‌دهد. واژه نیمه اکنون معنای 10 سال قبل را ندارد. میزان اطلاعات جهان در طی 10 سال قبل دوبرابر شده است و طبق گفته اتحادیه استاد و آموزش آمریکا در هر 18 ماه دوبرابر می‌شود. جهت مبارزه با کوچک شدن نیمه عمر اطلاعات، سازمانها نیز ملزم به توسعه شیوه‌های جدیدی جهت کاربری دستورالعملها شده‌اند.

برخی از مسیرهای بارز یادگیری در ذیل مقایسه شده است:

- بسیاری از دانش‌آموزان در جهت زمینه‌های غیرمرتبط در طی دوره زندگی خود حرکت می‌کنند.

- یادگیری غیررسمی، جنبه مهمی از تجربه یادگیری است. آموزش رسمی نیز قسمت  عمده یا دگیری نیست. یادگیری در جهت‌های مختلفی صورت می‌گیرد. مجموعه‌های عملکردی، شبکه‌های فردی و تکمیل عملکردهای مرتبط کاری.

- یادگیری فرآیندی مداوم است که در طی دوره حیات به طول می‌انجامد. یادگیری و عملکردهای مرتبط کاری نیز (مجزا نمی‌باشد ) و در بسیاری از شرایط مشابه است.

- تکنولوژی مغز ما را تغییر می‌دهد و ابزاری است که برای تعریف و شکل‌گیری تفکرات ما به کار می‌رود.

- سازمان و افراد نیز هردو ارگانیسم‌های یادگیری به شمار می‌آیند. گسترش توجه به مدیریت اطلاعات نیز. نیاز به تئوری را نمایانگری سازد که تلاش می‌کند ارتباط بین افراد و یا دیگری سازمانی را توضیح دهد.

- اکنون بسیاری از فرآیندهایی که قبلاً در تئوری یادگیری گنجانده می‌شد خصوصاً در پردازش اطلاعات شناختی را می‌توان از رده خارج کرده و یا با کمک تکنولوژی حمایت کرد.

-  چرایی و چگونگی فرآیند هایی که با «کجایی» (فرآیند تعیین موضع) همراه می‌شود.

-  یادگیری را به صورت تغییر پایدار کارایی انسانی و یا توان کارایی تعریف شود که حاصل تجربه و دو تقابل با جهان است. چنین تعریفی کلیه مشخصه‌های رفتارگرایی، شناخت گرایی و ساختار گرایی را پوشش می‌دهد- اصولاً یادگیری حالت تغییر ممتد است که نتیجه تجربه و تقابل با محیط و افراد می‌باشد.

اما دریسکول  (Driscoll) برخی از پیچیدگی‌های تعریف یادگیری را نیز مورد بررسی قرار داده است مباحث ‌حول محورهای ذیل می‌گردد:

- منابع ارزشمند اطلاعات – آیا اطلاعات را از طریق تجربه بدست آورده‌ایم، آیا ذاتی است؟ آیا آن را از طریق تفکر و استدلال بدست آورده‌ایم؟

- محتوای اطلاعات آیا اطلاعات عمداً قابل درک است؟ آیا می‌توان آن را از طریق تجربه انسانی بدست آورد؟

سه کاربرد

مسئله نهایی به سه کاربرد اصل شناخت گرایی در رابطه با یادگیری تأکید دارد: عنییت گرایی، کاربرد گرایی و تفسیرگرایی.

عنییت گرایی (همانند رفتارگرایی) بیان می‌کند که واقعیت مقوله‌ای خارجی و عینی است و اطلاعات از طریق تجربه حاصل می‌شود.

کاربرد گرایی (همانند شناخت گرایی) بیان می‌کند که واقعیت قابل تفسیر بوده و از طریق تجربه و تفکر قابل مذاکره است.

تفسیر گرایی (همانند ساختارگرایی) بیان می‌کند که واقعیت مقوله‌ای درونی بوده و از اطلاعات ساخته شده است.

کلیه تئوری‌های یادگیری بیان می‌دارند که اطلاعات عینی و قابل حصول از طریق تجربه و استدلال است (اگر ذاتی نباشد) رفتارگرایی، شناخت گرایی و ساختارگرایی که براساس اصول شناخت گرایی شکل گرفته تلاش می‌کند که چگونگی فرآیند یادگیری را توضیح دهد.

رفتارگرایی بیان می‌کند که یادگیری تا حدزیادی قابل شناخت نمی‌باشد و نمی‌توان درک کرد که در وجود انسان چه اتفاقی رخ می‌دهد.

گردلر (Gredler) بیان کرده است که رفتارگرایی شامل چندین تئوری است که سه فرضیه را در رابطه با یادگیری حاصل می‌کند.

-  رفتارهای مشهود مهمتر از درک پیچیدگیهای درونی می‌باشد.

-  رفتار باید بربخشهای ساده‌ای تأکید نماید. انگیزه‌ها و پاسخهای خاص

- یادگیری در مورد تغییر رفتار سخن می‌گوید.

در شناخت گرایی از مدل پردازش اطلاعات کامپیوتری استفاده می‌شود. یادگیری فرایندی شامل برداده‌های ورودی است که در حافظه کوتاه مدت مدیریت شده و برای فراخوانی دراز مدت، کدگذاری می‌شود.

بوئل (Buell)جزئیات این فرآیند را توضیح داده است: در تئوری‌های شناختی، اطلاعات به صورت ساختار ذهنی نمادین در فکر فرد بررسی شده و فرآیند یادگیری فرآیندی است که براساس آن نمودهای نمادین در حافظه قرار می‌گیرد. ساختارگرایی نشان می‌دهد که افراد در تلاش برای درک تجربه خود، اطلاعات ایجاد می‌کنند. در رفتارگرایی و ساختارگرایی، اطلاعات به عنوان عامل خروجی فرض شده و فرآیند یادگیری عملکردی از درونی سازی اطلاعات است. در ساختارگرایی فرض این است که فرد یک مجرای خالی نیستکه، اطلاعات پر شود. در نقطه مقابل فرد فعالانه تلاش می‌کند که مفاهیم را خلق کند. افراد معمولاً یادگیری خاص خود را انتخاب کرده و پیگیری می‌کنند اصول ساختارگرایی بیان می‌کند که یادگیری در زندگی واقعی، فرآیندی پیچیده است در کلاسهایی که منطق فازی برای یادگیری ارائه می‌شود، افراد به شکل موثرتری برای یادگیری در طول عمر خود آماده می‌شوند.

 

محدودیت‌های رفتارگرائی، شناخت گرایی و ساختارگرایی

مهم‌ترین زیر ساخت تئوری‌های یادگیری این است که یادگیری در درون فرد صورت می‌گیرد. حتی چشم انداز ساختار گرایان اجتماعی که بیان می‌‌کند یادگیری فرآیندی است که به صورت اجتماعی فعال می‌شود، اصول گرایی افراد را ارتقاء می‌بخشد (حضور فیزیکی- فکر محوری).

چنین تئوریهایی بیان نمی‍کند که یادگیری در خارج از وجود انسانها رخ می‌دهد (یادگیری را می‌توان با تکنولوژی ذخیره و دستکاری کرد). علاوه برآن، تئوریها نمی‌تواند چگونگی شکل‌گیری یادگیری در سازمان را توصیف نماید.

تئوریهای یادگیری برفرآیند حقیقی یادگیری تأکید دارد و به ارزش آنچه آموخته می‌شود، بستگی ندارد. در جهانی که مملو از شبکه‌های بسیاری است، اطلاعات به هرروشی که حاصل شود ارزشمند است. نیاز به ارزیابی ارزش یادگیری به مهارت ماورایی تأکید دارد که قبل از شروع یادگیری به کارگرفته می‌شود. در صورتی که اطلاعات مبهم باشد، ارزیابی ارزش، مقوله‌ای مجزا از یادگیری خواهد بود. اگر شرایط به گونه‌ای باشدکه اطلاعات در معرض نابود ‌باشد، ارزیابی سریع اطلاعات اهمیت بالایی پیدا خواهد کرد.

البته در مورد افزایش سریع اطلاعات نیز مسائلی مطرح شده است. در شرایط کنونی، به اقداماتی نیاز است که شامل یادگیری فردی نیست. بنابراین باید با کسب اطلاعاتی خارج از اطلاعات اولیه، احترام نماییم.

توانایی صرف و نحو و شناخت ارتباطات و محتوای عملکردی نیز مهارت ارزشمندی به شمار می‌آید.

در شرایطی که تئوری‌های یادگیری از طریق تکنولوژی بررسی می‌شود، سؤالات مهمی مطرح می‌گردد. تلاش تئوری پردازان جهت بازبینی و گسترش تئوری نیز با تغییرات شرایط افزوده می‌شود. البته در برخی موارد، شرایط زیربنایی با تغییرات فاحش روبرو می‌شود و براساس آن اصلاحات تأثیر چندانی نخواهد داشت. بدین ترتیب به راهکارهای جدیدی نیاز است. در رابطه با تئوریهای یادگیری و تأثیر تکنولوژی و علوم جدید بر یادگیری سؤالات مهمی مطرح شده است:

- در شرایطی که اطلاعات به صورت خطی قابل حصول نمی‌باشد، چگونه تئوریهای یادگیری تحت تأثیر واقع می‌شود؟

- در صورتی که تکنولوژی بسیاری از عملیات شناختی را قبل از افراد به اجرا می‌گذارد، به چه اصلاحاتی و تغییراتی در تئوری یادگیری نیاز است؟

-  در شرایط رو به تحول اکولوژی اطلاعات، چگونه می‌توان هم سو و همگام با تحولات عمل کرد؟

- در شرایطی که درک کافی وجود نداشته و به کارایی نیاز است، چگونه می‌توان شرایط را با کمک تئوری یادگیری مشخص کرد؟

- تأثیر تئوری شبکه و پیچیدگی بر یادگیری چیست؟

- تأثیر تئوری آشوب به عنوان فرآیند شناخت محتوای پیچیده بریادگیری چیست؟

- با افزایش شناخت ارتباطات درونی زمینه‌های مختلف اطلاعات، چه استنباطی از سیستم‌ها و تئوری‌های اکولوژی در سایه یادگیری حاصل می‌شود؟

تکنولوژی و ایجاد ارتباط به عنوان فعالیتهایی یادگیری باعث شده که تئوری یادگیری به عصر دیجیتال قدم بگذارد. اکنون نمی‌توان کلیه اطلاعات مورد نیاز را با تجربه شخصی بدست آورد. ما صلاحیت و کارایی خود را از شکل‌گیری ارتباطات بدست می‌آوریم.

استفنسون (Stephenson) بیان کرده است که: تاکنون تجربه بهترین معلم اطلاعات بوده است. ولی وقتی نمی‌توان همه چیز را تجربه کرد و دیگران نیز قادر به چنین کاری نیستند، باید اطلاعات را از دیگران به دست آورد. من اطلاعات را در دوستان خود ذخیره می‌کنم. این اصطلاح برای جمع آوری اطلاعات از طریق کلیه افراد استفاده می‌شود.

آشوب هم  مفهومی جدیدی برای دست اندرکاران اطلاعات است. آشفتگی ساختاری پیچیده از نظام است. آشفتگی شکافی در قابلیت پیش‌بینی است که در آرایه‌های پیچیده نیز مشاهده می‌شود. در واقع برخلاف ساختارگرایی که بیان می‌کند افراد تلاش می‌کنند با معنی کردن، درک خود را تقویت کنند، آشوب نشان می‌دهد که معانی وجود دارند. مشکل خود شناخت محتوایی است که به نظر پنهان می‌آید. ایجاد معانی و شکل گیری ارتباط بین جوامع نیز عملکرد بسیار مهمی است. تئوری آشوب می‌گوید تأثیر بال زدن زنبور در یک نقطه از جهان می‌تواند سیستم‌های طوفانی را در ماه بعد به نیویورک ببرد. چنین آنالوژیی چالش بزرگی را نشان می‌دهد: وابستگی حساس و دقیق به شرایط اولیه و این مسئله؛ یادگیری و چگونگی عملکرد را نیز تحت‌تأثیر قرار می‌دهد. تصمیم‌گیری نیز شاخصی از آن است. اگر شرایط زیربنایی برای تغییر تصمیم‌گیری مدنظر قرار گیرد. تصمیم‌گیری به همان اندازه که در ابتدا ارزش داشته، از صحت و سقم برخوردار نخواهد بود. توانایی شناخت و تعدیل تغییرات یکی از بخشهای کلیدی عملکرد یادگیری است.

شبکه‌ها، جهان کوچک و ارتباطات

شبکه را می‌توان به صورت ارتباط بین هویت‌ها تعریف کرد. شبکه‌های کامپیوتری، شبکه برق و شبکه‌های اجتماعی طبق اصول ساده‌ای عمل می‌کنند که انسانها، گروهها، سیستم‌ها، گره‌ها و هویت‌ها را ارتباط داده و می‌تواند یک مجموعه کلی منسجم ایجاد نماید. تغییرات شبکه نیز به کل مجموعه تأثیرگذار خواهد بود.

باراباسی (Barabasi) بیان کرده است که گروه‌ها اصولا جهت شکل گیری ارتباط رقابت می‌کنند چرا که ارتباطات نشان دهنده بقا در جهان مرتبط است.

چنین رقابت‌هایی در شبکه‌های یادگیری فردی نیز وجود دارد ولی قطعاً ارزشی که به برخی از گروه‌ها داده می‌شود بیش از دیگران است.

گروه‌هایی که پروفایل بزرگتری را به خود اختصاص می‌دهند در دستیابی به ارتباطات جانبی با موفقیت بیشتری روبرو می‌شوند. در ساختار یادگیری احتمال اینکه مفاهیم یا دیگری مرتبط شود به چگونگی ارتباطات قبلی بستگی دارد. گروه‌هایی که (زمینه‌ها، ایده‌ها، جوامع) تخصصی شده به خاطر مهارت، بهتر شناخته می‌شوند، فرصت بیشتری برای شناخت پیدا کرده و یادگیری به شکل موثرتری صورت می‌گیرد.

ارتباطات ضعیف، ارتباطات و یا پل‌هایی هستند که امکان ارتباطات کوتاه بین اطلاعات را به وجود می‌آورند. شبکه‌های کوچک جهان ما مملو از افرادی است که اطلاعات و تمایلات آنها همانند ما است. به طور مثال، یافتن مشاغل جدید از طریق ارتباطات ضعیف صورت می‌گیرد. با توجه به مقوله‌هایی مثل ابداعات و خلاقیت، اصول اهمیت بالایی پیدا می‌کنند. ارتباط بین ایده‌های متمایز می‌تواند به ابداعات جدیدی منجر شود.

ارتباط گرایی:

 ارتباط گرایی (connectivsm) انسجام اصولی است که در تئوری آشوب، شبکه و پیچیدگی و خود سازمانی دیده می‌شود. یادگیری فرآیندی است که در محیطی رخ می‌دهد که بخشهای اصلی آن رو به تغییر است. و تحت کنترل کامل نمی‌باشد. یادگیری در خارج از وجود مارخ می‌دهد (اطلاعات اجرایی) و بر ارتباط مجموعه‌های خاص اطلاعات تأکید دارد. بنابراین ارتباطات ما را قادر می‌سازد که اطلاعاتی بسیار مهمتر از اطلاعات کنونی را بیاموزیم. ارتباط گرایی ناشی از درک تصمیماتی است که مبنی برزیر ساخت‌های رو به تغییر می‌باشد. بدین ترتیب اطلاعات جدیدی کسب می‌شود. توانایی درک تمایز بین اطلاعات مهم و اطلاعات غیرمهم نیز اهمیت بالایی دارد. توانایی شناخت تغییرات چشم اندازها به وسیله اطلاعات جدید نیز امری بسیار مهم است خصوصاً اگر چشم‌اندازها مبنی بر تصمیماتی باشد که در گذشته اخذ شده است.

اصول ارتباط گرایی:

- یادگیری اطلاعات بر مبنای ایده‌های متمایز

- یادگیری فرآیندی برای ارتباط گروه‌های ویژه و یا منابع اطلاعات

- یادگیری برمبنای ساختارهای کاربردی غیرانسانی

- ظرفیت یادگیری مهمتر از اطلاعاتی است که اکنون دردست است.

- تغذیه و حفظ ارتباط برای تسهیل یادگیری مداوم ضروری است.

- توانایی دیدن ارتباطات بین زمینه‌ها، ایده‌ها و مفاهیم در قالب مهارت زیر بنایی.

- به روز نگه داشتن اطلاعات، هدف عملکردهای یادگیری ارتباطی است.

- تصمیم‌گیری خود فرآیند یادگیری است. انتخاب آنچه می‌آموزیم و مفاهیم اطلاعاتی که به دستمان می‌رسد. از طریق لنز حقیقت صورت می‌گیرد. وقتی پاسخ صحیحی وجود دارد، اشتباه است که همه چیز را به فردا واگذار کنیم، خصوصاً اینکه وضعیت اطلاعات تصمیم گیری را تحت تأثیر قرار می‌دهد.

ارتباط گرایی نشان دهنده چالش‌هایی است که موسسات در فعالیتهای مدیریت اطلاعات با آن مواجه هستند. اطلاعاتی که در پایگاه داده گنجانده می‌شود. باید در محتوای مناسبی در اختیار مردم قرار داده شود تا بتوان آن را در قالب یادگیری طبقه‌بندی کرد. رفتارگرایی، شناخت گرایی و اصول گرایی تلاشی برای تعیین چنین چالشهایی در ساختار اطلاعات سازمانی انجام نمی‌دهند.

جریان اطلاعات در یک سازمان، بخش بسیار مهم و موثری به کارایی سازمانی است. در اقتصاد اطلاعات، جریان اطلاعات همانند لوله نفتی در اقتصاد صنعتی است. خلق، حفظ و کاربری جریان اطلاعات می‌تواند فعالیت کلیدی سازمان به شمار آید. جریان اطلاعات را می‌توان به رودخانه‌ای تشبیه کرد که اکولوژی سازمانی را تحت‌تأثیر قرار می‌دهد. در شرایطی رودخانه به مثابه یک استخر خواهد شد. سلامت اکولوژی یادگیری سازمان به تغذیه موثر جریان اطلاعات بستگی دارد. تحلیل شبکه‌های اجتماعی نیز بخشی جانبی در درک مدلهای یادگیری در عصر دیجیتال است.

نقطه شروع ارتباط گرایی، نقطه‌ای فردی است اطلاعات فردی شامل یک شبکه است که به سازمان و مؤسسات تزریق می‌شود و در نقطه مقابل فرد دریافت کرده و یادگیری را برای فرد به دنبال خواهد داشت. سیکل توسعه اطلاعات (فردی به شبکه و به سازمان) به فرد اجازه می‌دهد که از طریق ارتباط با دیگران، در حیطه عملکرد خود به روز باشد.

نومائیس (Numais) این ایده را دنبال کرده‌ که بیان می‌کند مردم بیش از آنچه که نشان می‌دهند، اطلاعات دارند. آنها به این نکته اشاره کرده‌اند که در دیدگاه ساده، برخی از گستره‌های اطلاعاتی شامل ارتباط ضعیف بسیاری است که اگر به درستی مورد بهره‌برداری قرار گیرد می‌تواند با فرآیند استنباط به یادگیری را چندبرابر کند. ارزش شناخت محتوا و ارتباط جهان کوچک اطلاعات فردی در یادگیری افراد تأثیر قابل توجهی داشته است.

براون (Brown)نقطه نظر جالبی ارائه کرده است که نشان می‌دهد که کار با اینترنت برای تعدادزیادی از مردم تلاش اندکی را به همراه دارد ولی برای تعداد کمی از مردم، کوشش بسیاری را می‌طلبد. ایدة اصلی این است که ارتباطاتی که با گروه‌های غیرطبیعی شکل می‌گیرد تلاشهای اجرایی را مورد حمایت قرار می‌دهد. براون به نمونه‌ای از پروژه سیستم کالج Maricapa اشاره کرده که براساس برنامه، شهروندان ارشد را به دانش‌آموزان مقطع ابتدایی ارتباط می‌‍دهد. به بچه‌ها گفته می‌شود که گوش کردن به حرف پدربزرگ و مادربزرگ‌ها بهتر از والدین است. این مسئله واقعاً به دبیران کمک می‌کند، تلاش اندک مسئولین ارشد، تلاش بسیار تعداد اندکی از مردم را تکمیل می‌کند. گسترش یادگیری اطلاعات و درک از طریق توسعه شبکه‌های فردی، مسئله‌ای عمده در ارتباط‌گرایی است.

دیدگاه ارتباط‌گرایی در بسیاری از جهات نکات ضمنی زیادی را شامل می‌شود.

در این مبحث برتأثیر آن بریادگیری و جنبه‌های ذیل تأکید شده است:

- مدیریت و رهبری: مدیریت و رهبری منابع جهت حصول به پیامدهای مطلوب چالش قابل توجهی است. درک این مسئله که اطلاعات کامل در ذهن یک شخص نمی‌گنجد نیازمند راهکارهای متمایزی است که به بازنگری شرایط منجر می‌شود. تیم‌هایی که نقطه نظرات متفاوتی دارند ساختاری بحرانی برای پیگیری ایده‌ها ایجاد می‌کنند. ابداع نیز چالش عمده دیگری است. بسیاری از ایده‌های تحول گرایانه، امروز نیز وجود دارند. توانایی سازمان جهت تقویت، تغذیه و تحلیل تأثیرهای دیدگاههای مختلف برای بقاء اقتصاد اطلاعات، جنبه بحرانی دارد. سرعت ارائه ایده‌های اجرایی نیز از چشم انداز سیستم‌ها بهبود یافته است.

- رسانه، اخبار و اطلاعات- این مسیر چارچوب موثری دارد. سازمانهای رسانه‌ای با وجود جریان دوسویه و همزمان اطلاعات متحول شده‌اند.

- مدیریت اطلاعات شخصی در رابطه با مدیریت اطلاعات سازمانی نیز اهمیت خاصی را نشان می‌دهد.

 



نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:


ادامه مطلب


نوشته شده در تاريخ دو شنبه 10 خرداد 1395برچسب:, توسط ابراهیم آریانی